- نهج البلاغه واقعا كتاب نفيسي است، گنجينه است، روح را غذا ميدهد، آرامش و اطمينان ميبخشد، نور ميباشد، به منزله يك دائره المعارفي است، چون موضوعات مختلف در اين كتاب مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار گرفته، از توحيد و صفات باري و نبوت و معاد و آفرينش عالم و تكوّن انسان، راجع به اسلام و قرآن و حكمت و فلسفه احكام و بعثت خاتم الانبياء و آثار دعوت رسول اكرم در جهان بياناتي عالي دارد و علاوه بر اينها مشتمل است بر مواعظ و اخلاقيات، بر صبر، شجاعت، عفت، تقوا، استقامت، همت و اراده، تفكر و عبرت، حرّيت و تهذيب نفس، منع از عصبيت و نهي از تفاخر، كبر، دروغ، ظلم، ريا و امثال اينها.
- علاوه بر اينها يك سلسله مباحث اجتماعي دارد، راجع به فتنهها و علل آنها و آثار آنها، راجع به اتحاد و اختلاف و آثار آنها، عزت و شوكتها، ذلت و اسارتها، راجع به اصول عدل و مساوات و حقوق و حكومت و قانون فتنه زنج و استبداد عبدالملك و حجاج و خاتمه كار امويها، قسمتهايي راجع به شخص خودش و روش و سياستي كه پيروي ميكند و مطابق ميل مردم آن عصر نبود دارد. اشاره مختصري به تاريخ انبياء دارد، حكمت و فلسفه احكام دارد. راجع به نماز و روزه و حج و جهاد و زكات و صله رحم و امر به معروف و نهي از منكر بحث كرده. در اطراف علم و مال و مقايسه بين آنها مطالبي هست. حماسههاي جنگي بسيار عالي و جاندار دارد. بحثهاي عرفاني و ذوقي در اطراف قلب و سير و سلوك و ذكر خدا و صفا و معنويت و توبه و استغفار و دعا دارد. مجموع موضوعاتي كه در اين كتاب نفيس هست اگر شمرده شود در حدود صد موضوع است و همه جالب توجه است.
- حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
مادرجان چه زیبا برایم گفتی
هر مردی احتیاج به چهار زن دارد:
تعجب نکنید
اولین زن مادر اوست
زنی که با مهربانی او را بزرگ میکند و به او راه رفتن را یاد میدهد
با عشق به او حرف زدن و راه درست زندگی را نشان میدهد
زن دوم خواهر اوست
که با او غیرت را یاد میگیرد و همبازی شدن را
زن سوم همسر اوست
کسی که عشق را با او تجربه میکند همراه شدن و یکی شدن
اما آخرین زن و از همه مهمتر دختر اوست
که دنیا را با او تجربه میکند
امیدوارم در زندگی همه آقایان این چهار زن باشند…
یکی گفت:
چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری گفت:
چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!
عظمت در تفکر است ، نه در چیزی که میبینیم…!
کودکی از پدرش پرسید: بابا مرد یعنی چه؟
پدر گفت: مرد به کسی میگن که بدون هیچ چشم داشتی،
خودشو وقف راحتی، آسایش و رفاه خانوادش میکنه.
کودک گفت: کاش منم میتونستم مثل “مادرم” یه مرد بشم..
ما نه برای خودمان بلکه برای اطرافمان زندگی میکنیم!؛
لباس میپوشیم که مردم خوششان بیاید…
عطر میزنیم که مردم لذت ببرند…
رشته ای درس می خوانیم که کلاس داشته باشد…
با کسی ازدواج میکنیم تا دهان مردم را ببندیم…
بچه دار میشویم که برایمان حرف در نیاورند…
و این داستان تا آخر عمر ادامه دارد!
ما اگر کاری برای دل خودمان می کردیم…
وضع مان این نبود … همین