??????
ای غایب حاضر !
کاش این دوری به دیدار برسد
هرروز کاستی پشت کاستی و معصیت پشت معصیت انجام داده ایم و وفای به عهد نمی دانستیم که حالا پشت دروازه ظهور مانده ایم…
ای حجت دوران ! می شود باز گوشه چشمی بفرمایید به ما که چند وقتیست دستی برسر و روی خانه باورمان کشیده ایم. به ما که بعد از صراط گمراهی ، عشق را درعظمت نامتان پیدا کرده ایم. در تلنگر خورشیدی که شب را از چشم هایمان بیرون فرستاد.
هرچند می دانیم که رهرو بدی بوده ایم و غیبت صغری و کبری را به پا کرده ایم ، می شود با روشنایی نامتان ما را هم به تطهیر برسانید ؟ ما را که سالهاست همان بی مقام و رتبه ای هستیم که با آتش گناهان خویش دمساز است.
می شود حالا که ما دارو ندارمان را خرج محبت تو کرده ایم و در عطش رسیدن سوخته ایم ، رضایت معشوق را ببینیم. فهم کنیم که رسول آخرین ، کوچ مان را تایید می کنند.
آقاجان می شود حالا که حال ما از فرط چشم انتظاری ، خوش است و منتظرانه به اسباب جهان نگاه می کنیم ، نور سبز امامت ، دنیا را در بر بگیرد. هرچند می دانیم با دنبال کردن رد اشک های عاشقان می شود به نور رسید و در هوای دیدار قدم زد.
ای طبیب زخم های ناسور ! باز رو به قبله رحمت ، چهار زانو می نشینیم و از ربّ رحمان ، عدالت و فرج شما را طلب می کنیم. دستان خالی و گدایمان را تا درگاهش بالا می بریم و از هق هق قلب هایمان خجالت نمی کشیم… چون هرروز و همه لحظه ، ظهورتان را با اشک هایمان به جمعه موعود دخیل می بندیم..